پارسي يار
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
شبکه اجتماعي پارسي زبانان [نسخه آزمايشي]
RSS
بهدونه
بهدونه
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
بهدونه
بهدونهاستان قم / قم
پيام هاي برگزيده مجله پارسي نامه اتاق پيشنهادات پارسي نامه همه‌ي پيامهاي پارسي يار
برگزيدگان مجله در فروردين 1404
1 - در انتظار آفتاب
سي رتبه برگزيده بر اساس تعداد کل پيام در مجله
1 - آواي روستا
2 - « لنگرودي »
3 - *ابرار*
4 - ذره بين زنده
5 - * گل نرگس *
6 - تبسم بهار ♥
7 - قافيه باران
8 - خادمة الشهدا
9 - علي در کلبه درويشي
10 - محمد_عابديني
11 - ياسيدالکريم
12 - هما بانو
12 - * کميل *
13 - .:راشد خدايي:.
14 - *بنت فاطمه*اظهر
15 - گلهو قطعه اي ازبهشت
16 - انديشه نگار
17 - *زهرا.م
18 - مجنون الحسين ع
19 - *ميثم*
20 - ||عليرضا خان||
21 - شبستان نور
22 - * هاتف *
23 - در انتظار آفتاب
24 - «امير معظم»
25 - *قاصدك*
26 - ♥ ح. بالايي
27 - ساعت يك و نيم
27 - محمد جواد س
28 - شهريار کوچه ها
28 - مهسا خانوم
29 - ميراب عطش
30 - قلمدون
30 - *سحربانو*
+
براي تو نامه اي مي نويسم …دلتنگي که دست از سر دل بر نمي دارد.دلتنگي که فاصله را نمي فهمد !
4 نظر بعدي ...
همه 22 نظر ...
4 نظر قبلي ...
نزديک باشي و اما دور …دور …دور !تنها که باشي تمام دنيا ديوار و جاده است .تمام دنيا پر از پنجره هايي است که پرنده ندارند …پر از کوچه هايي که همه ي آن ها براي رهگذران عاشق به بن بست مي رسند ! فکر کن پاي اين ديوارهاي سرد و سنگين چه ليلي ها و مجنون ها که مي ميرند ! خون بهاي اين دل هاي شکسته را چه کسي مي دهد ؟! - بهدونه
حالا نشسته ام برايت نامه اي بنويسم .مي داني ،نامه ها مي مانند حتي وقتي براي هميشه پنهان باشند و کسي که بايد ، آن ها را نخواند ! قرار نيست اين را هم بخواني … - بهدونه
4 نظر بعدي ...
همه 22 نظر ...
4 نظر قبلي ...
واقعا كه......شرمنده كردين.....مامگه يه محيا بيشتر نداريم؟معرفتتون كجارفته؟!!!! - بهدونه
لايك جمع كنيم! - بهدونه
+
همه چيز در نبودنت ناخواناست! عشق هرگز رخ نداده ! هوايم را داشته باشي ، همچنان در متن دلتنگي هام... به دنبال سطري مي گردم... که تو در آن جا مانده باشي.. خوش خط و خوانا
4 نظر بعدي ...
همه 14 نظر ...
4 نظر قبلي ...
آرزو دارم دستي در دستانم بود و مرا نوازش ميكرد
اي كاش آن دست، دستان مهربان تو بود! - بهدونه
.................................آدما وقتي از پيشمون ميرن...تازه قدرشونو ميدونيم...كه ديگه ..دير شده.. - بهدونه
4 نظر بعدي ...
همه 14 نظر ...
4 نظر قبلي ...
ببشخيد - سارا72
................................شلوغ شد - بهدونه
+
باد آمده کاري که نمي شد کرده*** هي در شب موهات تردد کرده*** موهات پريشان شده؟ مي بافمشان*** دلگير نباش- باد بيخود کرده
+
كم نمي گردد ز دريا هرچه برداري...........سحاب چشم من.......تا ميتواني گريه كن......درياست دل........
4 نظر بعدي ...
همه 13 نظر ...
4 نظر قبلي ...
دلم دريا به دريا از تماشاي تو ميگيرد......... - بهدونه
دلم درياست....اما از تماشاي تو ميگيرد.......... - بهدونه
4 نظر بعدي ...
همه 13 نظر ...
4 نظر قبلي ...
و متقابلا.... - بهدونه
.................!!! - بهدونه
+
هي خنجر و هي خنجر و ...دشمن هايم...
هي دشمن و هي دشمن و ...من تنهايم...
هي زخم به روي زخم ...زخم بعدي...
من کشته ي اين زخم شمردن هايم
...
!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!باورم نميشه! - بهدونه
+
از اصفهاني ها كسي اينجا هست؟ميخوام جوك بخونم!
اصفهانيه به باباش مي گه : بابا چرا ما هم مثل بقيه مردم سوار کشتي نمي شيم ؟!! باباش مي گه : خفه شو بچه شنا تو بکن . 2 ساعت ديگه مي رسيم به جزيره - بهدونه
بچه اصفهانيه توي امتحان بيست مي‌گيره. باباش ميزنه توي گوشش و ميگه: خاك بر سرت كنن، با نمره 10 هم ميشه قبول بشي، حتما بايد اين همه خودكار حروم مي‌كردي؟ - بهدونه
اصفهانيه در حال مرگ بوده از زنش مي پرسه محمد کجاست ؟ زنش ميگه : همين جا کنارت نشسته . ميگه علي کجاست ؟ زنش ميگه اونطرفت نشسته . ميگه حامد کجاست ؟ ميگه اونم همين جاست . يهو داد مي زنه پس براي چي چراغ اون اتاق بي خودي روشنه ؟؟؟ - بهدونه
+
در آمد.تو به من خنديدي و نمي دانستي من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم.باغبان از پي من تند دويد.سيب را دست تو ديد.غضب آلوده به من کرد نگاه.سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتي و هنوز ، سالهاست که در گوش من آرام، آرام خش خِش گام تو تکرار کنان ، مي دهد آزارم و من انديشه کنان غرق اين پندارم که چرا ، خانه کوچک ما سيب نداشت...
مي دهد آزارم... - بهدونه
+
در آمد.تو به من خنديدي و نمي دانستي من به چه دلهره از باغچه همسايه سيب را دزديدم.باغبان از پي من تند دويد.سيب را دست تو ديد.غضب آلوده به من کرد نگاه.سيب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتي و هنوز ، سالهاست که در گوش من آرام، آرام خش خِش گام تو تکرار کنان ، مي دهد آزارم و من انديشه کنان غرق اين پندارم که چرا ، خانه کوچک ما سيب نداشت
+
يک بار دري ممنوع را گشودي... از دهليزهاي تو در تو گذشتي... به نهري رسيدي.. .عقابي تو را ربود و به جزيره اي برد. روزي بادباني از افق طلوع کرد و سفينه ي تو را به ستاره اي برد. پر از لبخند اکنون دري ديگر به وسوسه باز مي شود... وارد مي شوي و نمي داني که خارج شده اي..
+
روز هاي هفته را هم كه گم كرده باشي....عصرهاي جمعه را از غربتش تشخيص خواهي داد........!
آخ گفتي............. - سارا72
+[وبلاگ]
ترك مذهب... - http://behdooneh.ParsiBlog.com/Posts/10/%ca%d1%df+%e3%d0%e5%c8.../
آره قربونت برم.سلام - بهدونه
▌► | ► | ◄