پيام
+
نگاهي به رمان قيدار
اشتياق، هيجان، لذت، مدارا، سردرگمي؛ اين همه حس هايي است كه با خواندن رمان جديد رضا اميرخاني، قيدار، تجربه خواهيد كرد. اشتياق خواندن داستاني از نويسنده «من او» و «بي وتن» بعد از 6 سال. هيجان از شروع نامتعارف داستان با فصلي تحريك كننده؛ «مرسدس كوپه ي كروك آلبالويي متاليك»
رمان «قيدار» چند ويژگي مهم دارد كه آن را شاخص مي كند؛

مجنون الحسين ع
91/9/17
بهدونه
در اين برهوت مردانگي و قحط فتوت، از مرام و مردي و مردانگي و جوان مردي مي گويد. آدمي را تصوير مي كند كه فقط به حرمت «رفاقت» پاي رفيق اش مي ايستد، آدمي كه معتقد است اما اعتقادش را به اطرافيان حقنه نمي كند، آدمي كه به ديگران مجال مي دهد براي اشتباه و براي جبران، آدمي كه رگ گردنش براي بي غيرتي و نامردي باد مي كند، آدمي كه با قوي سخت مي گيرد و با ضعيف آسان... «قيدارخان» واجد همه مردانگي هاست و آن طور
بهدونه
كه رمان تصوير مي كند، محبوب اطرافيانش. او آن قدر دوست داشتني هست كه همه را جَلد خودش كند و هر كس، از هر كجا كه رانده و مانده شود، به او پناه بياورد
بهدونه
مفصل در وبلاگ!