پيام
+
تو به من خنديدي...
و نمي دانستي،
من به چه دلهره از باغچه ي همسايه
سيب را دزديدم!!!
باغبان از پي من تند دويد ...
سيب را دست تو ديد !
غضب آلود، به من کرد نگاه ...
سيبِ دندان زده ازدست توافتاد به خاک،
و تو رفتي و هنوز ..،
سالهاست
که در گوش من آرام آرام
خش خشِ گامِ تو تکرار کنان...
"مي دهد آزارم" !
و من انديشه کنان غرق اين پندارم
که چرا :
_ "خانه ي کوچک ما سيب نداشت"؟!

بهدونه
91/1/19
228808-دوست داشتني
خيـــــــــــــلي قشنگ بود
بهدونه
ممنون!
بهدونه
.